خود فراموشی «افشار» دفن تاریخ است
اسدالله جعفری اسدالله جعفری

بنام خدا

تاریخ مجموعه ی از رخ داد ها وپیش آمد ها در گذشته است.این مجموعه رخ داد ها وپیش آمدها،خارج ازدایره علت ومعلول نیست وآن مجموعه علل ومعلول تابع قایده وظابطه ی خاص است ووقتی این قواعد وظوابط روی هم انباشته شدآن حادثه ها رخ می دهند ووقتی رخ داد ها درحافظه روح جمعی بشرتکوین یافت، تاریخ شکل می گیرد. تاریخ که شکل گرفت نظام تاریخی متولدمیشود. نظام تاریخ، قاعده منداست. قاعده مند بودن تاریخ، منطق تاریخ را تقدیم بشر می کند ومعلم وشارح منطق تاریخ، فلسفه تاریخ است.

یکی از قاعده های روشن ولایتغییر فلسفه تاریخ این است که اگر ملتی گذشته تاریخی خود را فراموش کرد، خود ش فراموش تاریخ می شود.فراموشی تاریخ، بی هویتی را در پی دارد.بی هویتی یک ملت سرآغاز «الینه» شدن آن ملت را ثمر می دهد و«الینه» شدن یک ملت، هویت انسانی اعضای شکل دهنده آن جامعه را بدل به هویت «شتر گاو پلنگی» می کند که معجونی از انسان برده - حیوان بارگش - موجودراست قامت معلق-  در فضای بی فضایی است.

پس ملت هزاره اگر می خواهد فراموش تاریخ نشود باید همراه تاریخ باشد.همراه تاریخ بودن، حضورداشتن مستمردرمتن تاریخ است.حضور داشتن مستمر در متن تاریخ،این است که شاهرک تاریخ نقلی رابا بازخوانی حوادث وپیش آمد های پیش آمده برای پیشینیان ازنیاکان خویش جوشان ومتحرک نگهدارد تاازطریق شاهرک تاریخ نقلی، فلسفه تاریخ خون تغذیه نموده وزنده باشد وزندگی را به شرح نشیند وعبرت ها وباید ونباید های تاریخ را تبیین کند وچگونه زیستن وچگونه شدن انسان را در متن تاریخ تعلیم دهدتا«فرقان» ذلت وعزت،آزادگی وبردگی «قرآن» ما شود.

یکی از آن هول آور ترین رخ داد تاریخ، واقعه شرم آور سبع منشانه «افشار»کابل در دوران نهضت عدالت خواهی معمار عدالت «شهید مزاری» بود که دردوران دولت نامشروع وقت به ریاست ربانی ووزارت دفاعی احمدشاه مسعود واقع شد وروی تاریخ را سیاه نمود وحیات اجتماعی انسان رالکه دارنموده خدا را پیش فرشتگان شرمنده ساخت وآدم وحوا برای همیشه تاریخ سیاه پوش شدند وبرای همیشه تاریخ لبخند لبانش به خزان نشست.

من نمی خواهم اصل فاجعه «افشار» راباز روایت نموده دیگر باره خوانی کنم وتصویر خونین افشار را در آینه ذهن، چون منشوری باز تاب دهم.

اما فاجعه افشار از آن نظر مهم ودرس وعبرت است که فاجعه افشار همه ی تاریخ است.فاجعه افشار شیرازه تمام فاجعه های تاریخ از آغار تا امروز وتا همیشه تاریخ است.

کدام فاجعه ی در تاریخ ثبت شده که فاجعه افشار،باآن فاجعه همخوانی نداشته باشد؟

کدام فاجعه ی در آینده تاریخ،قابل تصور است که افشار آینه ی منشور گون از آن نباشد؟

واقعه ی افشارنبرد بی امان بین خیر وشر بود.منتها درافشار، شیطان جامه ی خدا برتن نموده بود وقرآن برسر نیزه کردوفرزندان پیغمبررا مقام رایت بدوشی داده بود ورمز آن فاجعه آفرینی را «ارکبی یاخیل الله» گذاشته بود.

درافشار بود که اصحاب فیل به قصد ویرانی کعبه آمده بود اما چتری از قرآن برسرداشتند تا مبادا«ابابیل» «سجیل»برآنان ببارانند.

درافشار بود که مسلمان زادگان یهودی تباربه هوای تسخیر مدینه تازه تأسس نهضت عدالت خواهی قلب جهان افغانستان وقلب افغانستان افشارآمده بودند واتحاد نامقدس کفرونفاق «خندق»شکل گرفتند و«جنگ احزاب» شیرازه بست.

درافشار بود که خون از زمین می جوشید وآتش از آسمان می بارید و«سزار» و«نیرون » از بلندای تپه تلویزیون رقص فرشتگان را درآتش به تماشانشسته بودند وپرده ی کعبه بدوشان وصاحبان خمس وسهم امام خوران دین ومذهب، با قهقهه به سزار ونیرون تبریک می گفتند وپیغمبر نهضت عدالت خواهی را به استهزاء ندا در می دادند که یتیمانت را دریاب.

در افشار بود که کرکسان بر کبوتران حرم هجوم آوردند وهنگام غنودن در آغوش رویا آشیانه را بر سرکبوتران ویران نمودند.

در افشار بود که خوکان بر آهوان باغ خدا شبیخون زدند ومزرعه خدا را رنگ خون زدند.

در افشار بود که پرده عصمت کعبه را سگان هار بوکشیدن وپوزه مالیدن وپرده داران کعبه از شادی خندیدن وبه پیشواز سگان هار رفتند وپوزه شان بوسه بندگی زدند.

در افشار بود که یک صدو بیست وچهار هزار پیغمبر را یهودان مسلمان شده گردن زدند وپیغمبرزادگان بریهودان مدال افتخار دادند ونماز شکر خواندندوهزاره کشی را جشن گرفتند.

در افشار بود که هیتلیر تبرئه شد وموسیلینی مدال حقوق بشر دریافت کرد و بر مزارقیصر پرچم شرافت برافراشته شد.

در افشار بود که فضیلت های انسانی رنگ باخت ورذالت قاموس تاریخ شد وجنایت وتجاوز واژه های مقدس وپرستیدنی ومتن قرآن وقرآن مانفیست سرداران جنایت وابر قهرمانان تجاوزشدند.

افشار آینه ی تمام نمای از گذشته وآینده تاریخ است.

افشار،آورد گاه خیر وشر بود وراز نامکشوف اعتراض فرشتگان برخدا در هنگام خلقت این موجود راست قامت خون آشام.

افشار فقط قتل عام هزاره ها در هزاره های تاریخ نبود که هزاره های تاریخ چنین فاجعه ی تودرتو وپرلایه را در حافظه ندارد.

فاجعه افشار را چه می توان نامید؟

جنایت؟

اما جنایت پنج حرف بیشتر نیست واین پنج حرف توان بدوش کشیدن آن همه ی رذالت وسبوعیت ودرنده خویی را ندارد.

خیانت؟

اما هر خیانتی فاجعه نیست وهرفاجعه ی متولد از خیانت، چنان واقعه افشار پردامنه وبی شرح وبیان نیست.

قتل عام؟

درست است که واژه قتل عام از واژه های جهانی ومشترک فرهنگ های متعالی، دربیان وقایع هول آور تاریخ است.اما قتل عام های تاریخی با واقعه افشار تفاوت های بسیار دارند.قتل عام های تاریخی گاه در بیستر فرهنگی جهالت آلود رخ داده اما واقعه افشار در عصر رشد وتعالی فرهنگی وجهان فرهنگی وفرهنگ اسلام بعد از جهاد رخ داد.

قتل عام های تاریخی گاه در جنگ های بیرون قاره ای وبیرون کشوری رخ می دهند ونوعا قتل عام کنندگان با قتل عام شده ها نه نسبت آشنایی دارند ونه نسبت نسبی.اما در واقعه افشار نه جنگ بیرون قاره ای بود ونه فتل عام کنندگان با آن نهال های باغ خدا بیگانه بودند بلکه بخشی از آن قاتلان همسنگران جهاد مقدس با تجاوز بیگانگان بودند وبخشی دیگر از قاتلان، همدین ومذهب وبخشی دیگر از قاتلان از خویشاوندان وبخشی دیگر از قاتلان از مدعیان رهبری ونجات امت شهیدشده در افشار بودند واین عظیم واقعه تاریخ است که تاریخ هنوز بدیل آن را ندارد ودرفرداها ی تاریخ هم چنین بدیلی واقع نخواهد شد مگر آنکه تاریخ سیر قهقرایی کند وانسانیت ازجهان رخت بربنددتا واقعه ی عظیمی چون افشار خلق شود.

واقعه افشاررانمی توان هیچ نام وعنوانی داد مگر این که گفت«واقعه افشار واقعه افشار» است.

خوب حالا این چنین هول آور واقعه ی تاریخ وعبرت آموز ترین هنگامه را، چرا به فراموشی سپرد؟آن هم از طرف خودی وخود فراموشی؟

گاه گفته می شود ما نیاز به وحدت ملی داریم. وحدت ملی زمانی محقق می شود که بر گذشته ها صلوات فرستاد وگذشته هارا فراموش نمود.

من هم می گویم که افغانستان امروز وافغانستان فردا وفرداوفرداها، نیاز به وحدت ملی دارد وضرورت وحدت ملی برای افغانستان امروز ونسل های آینده، چنان نیاز «حیات» به هوا وآب ونور است.

اما وحدت ملی معنایش این نیست که ما گذشته ها را به فراموشی سپاریم واگر وحدت ملی به این معنا باشد،این وحدت ملی راه را برای جنایتهای  بیشتر جانی ها هموار می کند.

راجع به باز خوانی واقعه افشار نکاتی را یاد آور می شوم به امید آن که نسل بیدار ما بیداری تاریخی ورستاخیز فرهنگی انسانی خود را پاس دارند وبرای نسل های آینده چراغی فراه راهشان برافروزند.

1 – واقعه افشاررا نباید یک رخ داد عادی در بیستر زمان ودربند جغرافیا بدانیم.واقعه افشار واقعه فرازمانی وفرامکانی است.چون واقعه افشارمثل واقعه «جنگ خندق» و«احزاب» صدر اسلام است. همانطوری که در صد اسلام مشرکان مکه،یهودیان خیبر،مسیحیان نجران ومنافقان مدینه، دست بدست هم داده بودند وبنای نابودی همیشگی امت اسلامی را پی ریختند وهمین اتحاد نامقدس بین مشرکان ویهودان ومسیحیان ومنافقان باعث شد که تاریخ آن واقعه را به عنوان «جنگ احزاب» یاد کند،واقعه افشار نیز چنین بود ودولت نا مشروع ربانی دریک اتحاد نامقدس با منافقینی از خود هزاره ودر قالب دوجریان سید وآخوند،بنارابرآن گذاشتند که جریان نهضت عدالت خواهی به پیشوای شهید مزاری را برای همیشه تاریخ از بن برکنند.

لذا باز خوانی واقعه افشار باز خوانی تاریخ گذشته هزاره وسرفصل های جدید نسل آینده هزاره است.در این باز خوانی است که قاعده های فلسفه تاریخ برای نسل فردای هزاره راه را جهت تاریخ سازی باز نموده درتاریخ سازی چراغ راهشان شده وراه فریب وبازیگری بازیگران تاریخ را سدنموده راه عزت وآزادگی رامی نمایاند.

2 – باز خوانی واقعه افشار به معنای دشمنی بین اقوام ساکن افغانستان ومخصوصا دشمنی بین دو قوم مهم افغانستان یعنی تاجیک وهزاره نیست چون واقعه افشارفراتر از نزاع بین دو قوم بود ودر واقعه افشار قاتل ومقتول تاجیک وهزاره نبودند بلکه قتل انسان ها مطرح است.

از طرف دیگر بازخوانی واقعه افشارتلاش صادقانه است برای از بین بردن دشمنی بین اقوام.چون در باز خوانی واقعه افشار مشخص خواهد شد، کسانی که واقعه هول آور افشار راخلق کردند اگر چه به ظاهر لباس قومی را برتن داشتند وشهیدان مظلوم افشارهم اگر چه به ظاهر وبه مذهب ونژاد وخون، هزاره بودند اما آن شهیدان به عنوان هزاره بودن شهید نشدند بلکه به عنوان فرزندان عدالت وآزادی وانسان های طالب حق کرامت برای همه ی انسان های ساکن در افغانستان شهید شدند وفاجعه آفرینان افشار، قوم تاجیک نبودند بلکه چند گرگ خون آشام انسان نما، لباس قوم تاجیک را برتن داشتند وچند گرگ خون آشام انسان نمایی را که لباس هزاره ولباس سیادت ودین برتن داشتند؛ همراه خود کرده بودند.

پس می بینید که باز خوانی واقعه افشار نه تنها دامن زدن به دشمنی بین دوقم مهم تاجیک وهزاره نیست، بلکه بهترین راه ایجاد مودت واخوت است.

3 – حقوق دانان حوزه ودانشگاه هزاره باید علیه فاجعه آفرینان افشار اعلام جرم نمایند وازمجراهای قانونی نهاد های قانونی کشور ونهاد های حقوقی بین المللی،فاجعه آفرینان افشار را مورد پیگرد قانونی قرار دهند.

تحت پیگرد قانونی قرار دادن فاجعه آفرینان واقعه افشار، آقایان برهان الدین ربانی،قسیم فهیم،عبدالله عبدالله،عبدالرب رسول سیاف،سید محمد علی جاویدوسید حسین انوری وبخشی از جناح حزب وحدت،در این برهه از زمان به دو دلیل بسیار ضروری وحیاتی است:

1 –3 -  تا زمانی که این جانیان زنده هستند،می شود کاری حقوقی انجام داد وبا فراخواندن این جانیان به دادگاه های رسیدگی به جنایات علیه بشریت، ابعاد نامکشوف واقعه افشار روشن می شود وبا روشن شدن زوایای تاریک واقعه افشار راه برای تحلیل شفاف وبی غل وغش تاریخ هموار می گردد ودیگر واقعه افشار به عنوان یک غده سرطانی دشمن زا بین دوقوم هزاره وتاجیک نخواهد بود.

2 – 3 - یکی از فاجعه آفرینان افشار احمد شاه مسعود بود که اکنون درمیان ما نیست ودر یک حمله تروریستی ناجوانمردانه کشته شد.اما درصورتی که ربانی وهمکارانش، واقعه افشار را به احمد شاه مسعود نسبت بدهند،خانواده وبرادران احمد شاه مسعود می توانند از مرحوم احمد شاه مسعود رفع اتهام کنند ودرصورتی که نتوانند رفع اتهام کنند، نسل آینده می توانند درباره نقش احمدشاه مسعود در فاجعه افشار سخن بگویند .

از طرف دیگر، ممکن است، ربانی ومتحدانش تمام فاجعه را به سیاف وگلبدین حکمتیار نسبت بدهند، وچون سیاف وحکمتیار زنده هستند می توانند از خود رفع اتهام کنند ویا ابعاد ناگفته ای از واقعه افشار باز گویند وبرشفافیت موضع بیفزایند.

4 – باروشن شدن زوایای تاریک واقعه افشار،فاجعه آفرینان افشار مجازت شوند وبه بازماندگان شهیدان افشار غرامت پرداخت شود ودولت اسلامی افغانستان برای خانواده های شهیدان افشار حقوق شهادت بدهند وفرزندان شهیدان افشار از تمام سهمیه بندی های دولت درباره شهیدان دفاع وجهاد وطن بهره مند گردند.

5 -  کسانی از جامعه هزاره که مدعی رهبری جامعه هزاره هستند وامروزه به عنوان همکار بعضی از این فاجعه آفرینان واقعه، دردولت حضوردارند، بازخوانی واقعه افشار را برنمی تابند وقلم بمزدانش بازخوانی افشار را خلاف مصلحت می نامند.

واقعیت این است که ما دربرابر نسل آینده هزاره ودر برابر خون شهیدن مسئولیم نه در برابر کسانی که به خاطر مصالح شخصی - حزبی – خانوادگی-  باز خوانی افشار راخلاف مصلحت مردمی وملی می نامند.

نتیجه مصلحت اندیشی اتحاد با سیاف آقای محقق،همگامی محقق - خادمیگری خلیلی – بله قربان گویی سروردانش با کرزی، اتحاد فاجعه آفرین آقای محمد اکبری وآیت الله سید ابوالحسن فاضل باربانی ومسعود،رفاقت وهمجبهگی سید مصطفی کاظمی،احمدبهزاد،سرور جوادی...را با عبدالله عبدالله درپارلمان وهنگام رأی گیری وزرا، دیدیم. به نظر نمی رسد که دیگر جای برای مصلحت اندیشی های ذلت آفرین وعزت سوز باقی مانده باشد.

6 – دربهارپیش رو کاروان آدم فروشان براه می افتند تا با دروغ های رنگ ولعاب داده رأی جمع کنند وبرصندلی پارلمان تکیه زنند وبه ملت فروشی مشغول شوند.

ملت باید به کسانی رأی دهند که دربرابر شهیدان انقلاب ودفاع از کشور وشهیدان راه آزادی ومخصوصا شهیدان افشار ادای دین کنند.

شهروندان عزیز کابل، بهتر از دیگر شهروندان می دانند وخوب بیاد دارندکه در واقعه افشار چه گذشت وپیشوایی شهید عدالت خواهان، مزاری، بعد از واقعه افشار هرگز لبخند برلبان خداخوانش نرویید وچشمان خدابینش چشمه سار یاد شهیدان بود وشبنم یاد شهیدان افشار برگلبرگ مژگانش مویه گر فراق فرشتگان افشار بود.

پس به جاست که شهروندان کابل به کسانی رأی دهند که تنپوششان خون بهای شهیدان افشار نباشند  وفرهنگ ملت فروشی رادرمکتب ذلت وبندگی وبردگی نیاموخته باشند ودر این یک ونیم دهه بعد از واقعه افشار ودر یک دوره حضورشان در پارلمان، بافاجعه آفرینان افشار همکاسه نشده باشند.

7 - افغانستان امروز، با نظارت جهانی اداره می شود وهمین نظارت جهانی بر افغانستان وفرهنگ جهانی دفاع از حقوق بشر، ایجاب می کنند که جامعه هزاره، واقعه های ضدبشری چون واقعه افشاررا به عنوان فاجعه های ضد بشری بازخوانی نموده از طریق نهادهای بین المللی این فاجعه هارا دارای پرونده جهانی کنند تا از این طریق فاجعه آفرینان را دردادگاه های رسیدگی به جنایت علیه بشریت فرابخوانند ومحاکمه کنند.

اما اگر مصلحت اندیشی بندگان قدرت وچسپ شدگان به چوکی وقدرت وریاست، باعث شود که این فرصت جهانی از دست برود،مطمئن باشید که به قول شهید مزاری صدسال دیگر زمان لازم دارد تا چنین فرصت حق خواهی بانگاهی جهانی وهمگامی جهانی پیش آید.

8 – اگر قراخوانی آقای ربانی،فهیم،سیاف...به دادگاه های رسیدگی به جنایت علیه بشریت، باعث آن شود که تعدادی از سران جامعه هزاره نیز به دادگاه های رسیدگی به جنایات علیه بشیریت فرخوانده شوند،چه اشکال دارد که اینها نیز فرا خوانده شوند؟

جنایت علیه بشریت را هرکسی با هر عنوان ومذهب وزبانی ونژادی که انجام دهندعقلا وشرعا محکوم است. وجامعه ی هزاره از هیچ فردی ازافرادی که مرتکب جنایت علیه بشریت شده باشند ویاشوند، به بهانه هزاره بودن دفاع نکرده ونمی کنند.

پیشوای شهید هزاره، معمار عدالت اجتماعی وخواهان کرامت انسانی برای همه ی اقوام ساکن افغانستان،شهید مزاری، بارها وبار ها گفته بود که هزاره عاشق چشم وابروی هیچ کسی نیست وبا هیچ قومی دشمنی ندارد وهزاره وحدت ملی رادرسایه برادری اسلامی وحقوق مساوی شهروندی تمام شهروندانی افغانی می خواهد.

اکنون نیز پیروان راستین وصادق آن شهید اقالیم قبله وآن منادی وحدت ملت وآن معمار اخوت اقوام افغانستان، همان راه را می پیمایند واکنون با اقتدا به آن پیشوای شهید،جهت استقرار عدالت اجتماعی وحرمت نهادن به کرامت انسانی ومبارزه با هرگونه ظلم وتبعیض، دست اتحاد وبرادری خودرا به سوی یکایک ملت بزرگ افغانستان دراز نموده پیمان مقدس اتحاد می بندند وخواهان رسیدگی به جنایات علیه بشریت در افغانستان هستند وخواهان محاکمه عادلانه وبی طرفانه همه ی جنایت کاران جنگی درافغانستان می باشند ولو این که آن جنایت کاران علیه بشریت، افرادی از سران جامعه هزاره باشند.


February 8th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات